به گزارش «راهبرد معاصر»؛ ناترازی یا اعسار ترازنامهای در سایر کشورها، معمولاً در اثر انقباض ناگهانی اقتصاد یا سقوط یکی از بازارهای دارایی رخ میدهد که ناگاه ارزش داراییهای بانک را تنزل میدهد و تعادل داراییها و بدهیهای بانک را به هم میزند. اما در ایران علت اساسی بروز ناترازی در شبکه بانکی، عدم تناسب دائمی سرعت رشد بدهیها با قابلیت رشد داراییهای شبکه بانکی به ویژه در سال های 1396-1393بوده است. با اینکه در اقتصاد کشور به سبب نرخ تورم، پایین بودن متوسط نرخ رشد اقتصادی (غیرنفتی)، رکود مستغلات و کاهش امکان سودآوری از منشأ تزریق درآمد نفت و واردات قابلیت سودآوری و کسب بازدهی به طور معنا داری افت کرده است، اما سرعت رشد بدهی های بانکها (رشد نقدینگی) به طور متناسب کاهش نیافته است. نرخ بهره بالا عامل اصلی در رشد شدید شکاف دارایی- بدهی بانک ها بوده است. تداوم این وضعیت و عدم علاج آن، گرچه ممکن است بانکها را تا مدتی حتی طولانی فعال نگاه دارد، اما مخاطرات و پیامدهای جنبی منفی و مخربی بر اقتصاد کشور به جای گذاشته و خواهد گذاشت.
کامران ندری، اقتصاددان و کارشناس پولی و بانکی در خصوص عوامل ناترازی بانکها به «راهبردمعاصر» گفت: این ناترازی به عوامل بسیاری بر میگردد. بخشی از آن به تکلیف داده شده دولت و مجلس به بانکها مربوط میشود. یعنی تسهیلات تکلیفی که به بانکها تحمیل میشود، باعث میشود که بانکها با مشکل مواجه شوند.
وی افزود: تسهیلات و وامهایی که با حکم قانون بانکها باید پرداخت کنند، تبصرههایی که در قانون میگنجانند و برای بانکها تکالیفی را در راستای اعطای وام و تسهیلات مشخص میکنند. از جمله تسهیلات تکلیفی مجلس و دولت به بانکهاست که این باعث ناترازی بانکها میشود. مثلا میگویند باید این میزان وام ازدواج بدهید، یا اینکه دولت ممکن است مقرراتی را داشته باشد و به بانکها تکلیف کند که وامهایی را پرداخت کنند. یا وامهای زودبازده تکلیفی برای بانکها تعیین میکنند. یا مثلاً میگویند باید به شرکتهای بازرگانی خارجی وام بدهید تا بتوانند ارز بخرند و کالاهای اساسی را با آن وارد کنند. بنابراین این تکالیف خیلی زیاد است.
این پژوهشگر پولی و بانکی با بیان اینکه ناترازی زمانی اتفاق می افتد که بانکها تکالیف و دستورات دولت را اجرا کنند، گفت: وقتی وام و دادن تسهیلات به بانک تکلیف میشود و وام گیرنده به تعهدات خود عمل نمیکند و آن را پس نمیدهد، این خودش باعث میشود در ترازنامه بانکها ناترازی ایجاد شود.
این اقتصاددان با تاکید بر اینکه بخشی از این ناترازی به مدیریت ضعیف خود بانکها برمیگردد، افزود: برخی از کسانی که مدیر و عهدهدار مسئولیت بانک شدند از توانایی و ظرفیت کافی برخوردار نیستند، سرمایهگذاریهای نامناسبی داشتهاند. تعهداتی که دادند را نتوانستند عملی کنند. درنتیجه در مقاطعی هم بانکها نرخ بهره سپردههای خود را افزایش دادند در حالی که توانایی پرداخت این نرخ بهره را نداشتند و همین امر موجب ایجاد ناترازی شده بود.
ندری ادامه داد: عامل دیگر ضعف نظارت بر بانکهاست که توسط بانک مرکزی اعمال میشود. بانک مرکزی نتوانست بانکها را ملزم به رعایت مقررات احتیاطی که بانکها در حوزه اعطای وام و تسهیلات سرمایهگذاری باید به آن توجه کنند، گرداند و این ضعف نظارت هم مزید بر علت شده تا ناترازی تشدید گردد.
این پژوهشگر پولی و مالی با برشمردن 3 عامل مهم در ناترازی بانکها گفت: اگر بخواهیم در زمینه ناترازی جمع بندی داشته باشیم می توانیم سه عامل را بسیار تأثيرگذار بدانیم:
1) تسهیلات تکلیفی که مجلس و دولت به بانکها تحمیل کرد.
۲) ضعف مدیریتی در خود بانکها، یعنی مدیران بانکی نتوانستند بانکها را مدیریت کنند و سرمایهگذاریهای درستی انجام بدهند یا تعهداتی را بپذیرند که قادر باشند از عهده اش بربیایند.
۳) ضعف مقام ناظر بانک مرکزی.
این اقتصاددان افزود: میتوان تمامی این موارد را ریشهیابی کرد، اینکه چرا بانک مرکزی در نظارت بر بانکها ضعیف است. مثلاً قانون پولی و بانکی مشکل دارد؟ ضعف کارشناسی و مدیریتی در خود بانک مرکزی وجود دارد؟ یا ...؟ ولی سه عامل اصلی، نقش عمده بر ناترازی دارد.
وی در پاسخ به این سوال که دولت برای اصلاح نظام بانکی باید چه اقداماتی انجام دهد؟ گفت: این مسائل بر عهده دولت است و مسئولیت اصلاح امور را دولت بر عهده گرفته است. ما پیشنهاد بدهیم کسی گوش نمیدهد. برای پیشنهادهای کاربردی، نیازمند اطلاعات دقیق هستیم. باید مجموعهای از عوامل را مشخص کنیم، منتهی این اطلاعات را نداریم و در اختیار ما قرار نمیدهند. البته کارشناسان پولی و بانکی بانک مرکزی مسئولیتی در قبال چنین مسائلی ندارند. برنامه را باید از کسانی که مسئولیتها را قبول کردند تا مسائل و مشکلات را حل کنند، سوال کنید.
این کارشناس پولی و بانکی در پایان با اشاره به نقش مهم ناترازی در افزایش ایجاد نقدینگی و تورم در کشور گفت: ناترازی تاثیر بسیار زیادی بر این دو عامل دارد یعنی یا بانکها باید ورشکسته شوند یا شما باید پول پرقدرت بانک مرکزی را چاپ کنید و در اختیار این بانکها قرار دهید تا این بانکها سرپا بمانند. نظام اقتصادی ما گزینه دوم را انتخاب کرده است چون که هزینههای ورشکستگی بانکها بسیار بالاست، راه دوم که تزریق پول پرقدرت است (چاپ پول پرقدرت بانک مرکزی ) انتخاب شده و نتیجه این روش تورم بسیار بالاست.